اهل قرآن

فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ

اهل قرآن

فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ

نابود باد ابولهب

چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۹۸، ۱۱:۳۶ ب.ظ

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم

تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ ﴿١﴾
مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ ﴿٢﴾
 سَیَصْلَى نَارًا ذَاتَ لَهَبٍ ﴿٣﴾
وَامْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ ﴿٤﴾
 فِی جِیدِهَا حَبْلٌ مِنْ مَسَدٍ ﴿٥﴾  

بریده باد دو دست ابولهب
مالش و آنچه کسب کرد برای او سودی نبخشید
به زودی وارد آتش شعلهوری میشود
همراه همسرش که هیزم کش است
و در گردنش رشته ای از لیف خرماست


ابولهب که عموی پیامبر بود چطور به این درجه رسید که قرآن به این واضحی سرزنشش کنه و بهش وعده آتش رو بده ؟!؟!


یه توضیح از شأن نزول آیات میگم :
اوایل بعثت پیامبر رحمت صل الله علیه و آله بود که حضرت مردم رو در تپه "صفا" جمع کرد
رسم مکه این بود وقتی اتفاق مهمی میفتاد کسی که میخواست اون حادثه رو اعلام کنه میرفت بالای کوه صفا و مردم رو صدا میزد
پیامبر اکرم صل الله علیه و آله که از قبل هم برای مردم به عنوان یه فرد پاکدامن شناخته شده بودند رفتند و مردم رو اونجا فراخواندند
وقتی مردم جمع شدند پیامبر رحمت صل الله علیه و آله گفتند اگه بهتون خبر بدم که من رفتم و پشت کوهستان مکه لشکری رو دیدم که قصد حمله به مکه دارند ، قبول میکنید؟
همه گفتند بله ما تو رو به راستی میشناسیم و حرفتو باور داریم
بعد پیامبر صل الله علیه و آله گفت پس من بهتون خبر میدم که پشت این حیات دنیا حیاتی دیگه هست ، من اون چیزی رو که دیدم به شما خبر دادم
یهو ابولهب اومد و دست هاشو به هم کوبید و گفت برای این ما رو اینجا جمع کردی؟ فکر کردیم حرف پول و زندگیه !

اون موقع بود که این آیه نازل شد "تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ " 
تو تفسیر نمونه خوندم که بعضیا گفتند بعد از این وقتی همسر ابولهب این خبر به گوشش رسید با سنگ به سراغ پیامبر رفت و بعدشم شعر های زیادی بر ضد پیامبر ساخت !
البته مشکل ابولهب و همسرش فقط در همین حد نبود
ابولهب تا وقتی زنده بود پیوسته داشت با اسلام میجنگید
پیامبرمونو مجنون میخواند!
وقتی که پیامبر توی شهر میرفت و مردم رو به شهادتین گفتن دعوت میکرد ابولهب سنگ به دست پشت سر پیامبر صل الله علیه و آله میرفت
و تا آخر عمرش کافر موند
خدا هم جوابشو هم توی این دنیا و هم اون دنیا داد
مریضی سختی گرفت
یکی بود که جلوی ابولهب از بزرگی روح پیامبر که دیده بود گفت ابولهب هم از شدت عصبانیت افتاد به جون اون بنده ی خدا
بعد همسر عباس ام الفضل که اونجا بود چوب برداشت و بر سر ابولهب کوبید
سر ابولهب شکست بعد از چند روز بدنش عفونت کرد دانه هایی مثه طاعون روی بدنش ظاهر شد که مردم جرأت نزدیک شدن به اون رو نداشتند و اونو از شهر دور بردند و  از دور آب روش ریختند و سنگ طرفش پرتاب کردند تا بدنش زیر سنگ و خاک پنهان شد !

این عذاب این دنیاش بود و عذاب اون دنیاشو هم که قرآن با وضوح گفته 

لعنت به ابولهب ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی